جايگاه اسرائيل در خاورميانه
جايگاه اسرائيل در خاورميانه
به طور مثال ، اولین سؤالى كه با فروپاشى حكومت صدام حسين در عراق مطرح شد ، اين مسئله بود كه اسرائيل و عراق جديد به عنوان يك كشور مسلمان و عضوى از اتحاديه عرب ، چگونه روابط خود را با يكديگر تعريف مىكنند . سؤالاتى ديگر مانند اينكه آيا حكومت جديد عراق روابط دوستانهاى با اسرائيل خواهد داشت يا خير ؟ آيا عراق آينده ، تهديدى براى اسرائيل خواهد بود ؟ نيز مطرح شد .
نگاه اسرائيل به محيط جديد امنيتى خاورميانه پس از سقوط صدام حسين ، نگاهى كماكان تهديدآميز بوده است و رهبران تل آويو بر همين اساس تلاش داشتهاند تا ورودىهاى آشوبساز به سيستم امنيتى خود را در خارج از مرزهاى خويش كنترل نموده و از ورود اين آشوبسازها به سيستم جلوگيرى نمايند .
از نظر رهبران اسرائيل ، دسترسى كشورهاى منطقه به تسليحات غيرمتعارف و مهمتر از آن مسئله آينده نامشخص صلح خاورميانه به ويژه پس از مرگ ياسر عرفات و مازاد بر آن آسيب پذيرى جدى اين دولت در برابر ساير كشورهاى منطقه ، مىتواند آنها را دچار چالش جدی سياسى - امنيتى نمايد .
بر همين اساس اسرائيل ، استراتژى خود را بر گسترش نفوذ بنا كرده است ، به طورى كه امروزه محدوده استراتژيك خود را در بستر خاورميانه جديد تا درياى سياه در شمال ، خليج عدن در جنوب ، تنگهى جبل الطارق در غرب و آسياى مركزى و قفقاز و درياى خزر در شرق مىداند .
از سوى ديگر ، اشغال عراق و سقوط صدام اين فرصت را براى دولت تل آويو ايجاد كرد تا رؤياهاى خود را تا آنجا كه مقدوراتش اجازه مىدهد عملى كند ، همان طور كه تيساح رونتال ، فرمانده نيروى زمينى ارتش اسرائيل در گفت و گو با راديو تل آويو اشاره داشته است : « از بين رفتن تهديدهاى عراق ، فرصتهايى را براى اسرائيل فراهم آورده كه بايد از آن بهره بردارى كرد » . (2)
اينكه فرصتهاى اسرائيل در عراق چيست ، در سطور بعدى به آن اشاره خواهد شد ، اما آنچه در برنامهها و استراتژىهاى نهفته است ، ستون اساسى هويت اصلى اسرائيل محسوب مىشود كه رهبران و مقامات تل آويو بارها از آن تحت عنوان « اسرائيل بزرگ » نام بردهاند .
البته در اين خصوص در داخل اسرائيل نيز اختلاف نظر وجود دارد ، در حالى كه برخى گروههاى اسرائيلى خواهان تشكيل دولت اسرائيل از دريا تا رودخانه ( ساحل مديترانه تا رود اردن ) هستند ، گروههاى راديكال ، خواستار تشكيل دولت اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات هستند و رنگ آبى بالا و پايين پرچم دولتشان را نشانهى اين امر مىدانند .
در همين راستا و پس از پايان جنگ در عراق « خاخام نحيماها هورى » فتوا داده بود كه عراق بخشى از اسرائيل بزرگ است : سرزمينهاى غرب رود فرات بخشى از اسرائيل بزرگ است و سربازان يهودى بايد به نشانه سپاسگزارى براى آزادسازى اين سرزمينها نماز شكر بخوانند » . (3)
واقعيت اين است كه اسرائيل به عراق به عنوان اسرائيل دوم نگاه مىكند و بر همين اساس است كه آژانس يهود معتقد به بازگشت 125 يهودى عراقى الاصل به عراق است ، اين يهوديان در اوايل دهه 50 ، عراق را به مقصد « تل آويو » ترك كردهاند . روزنامه فرامنطقهاى شرق الاوسط در اين زمينه مىنويسد : « با اشغال عراق توسط آمريكا ، يهوديان عراقى تبار كه به اسرائيل مهاجرت كرده بودند ، مانند خانوادههاى مشهورى چون « بن ساسون » و « بن نوح » ، درصدد خريد زمين و خانههاى مسكونى در بغداد برآمدند » . (4)
جغرافياى سياسى اسرائيل در خاورميانه
اسرائيل از شمال به جمهورى لبنان ، از شمال شرقى به سوريه ، از شرق به درياچه بحرالميت و اردن هاشمى ، از جنوب به شبه جزيره سينا ( مصر ) و از غرب به درياى مديترانه محدود شده است . به طور كلى اسرائيل به شش منطقه جغرافيايى تقسيم مىشود :
شهرهاى تل آويو ( مركز صنعت ، احزاب سياسى ، مركز مالى و تجارى و پايتخت ) ، بيت المقدس ( بزرگترين شهر و مركز سياسى ) و حيفا از مهمترين شهرهاى اسرائيل محسوب مىشود .
اما به رغم موقعيت جغرافيايى اسرائيل در قلب خاورميانه ، بسيارى از اسرائيلىها به طور كلى از اينكه به سرزمين خود در ابعاد سياسى ، اقتصادى و يا فرهنگى به عنوان بخشى از خاورميانه نگاه كنند ، تمايلى ندارند . اين وضعيت اساسا ريشه در خصومت ديرينهى دولتهاى عرب نسبت به اسرائيل دارد كه آن رژيم را در محاصره خود دارند و از شناختن واقعيتى به نام اسرائيل احتراز مىجويند (6) ، به نحوى كه بيش از پنج دهه از قضيه خصومت اعراب و اسرائيل كه چهرهى غالب سياست خاورميانه بوده است ، مىگذرد . (7)
دولت يهود از زمان موجوديت خود در سال 1948 با جنگ عجين بوده و عملا از ميان مناقشه سر برآورده است و به جز برخى موارد استثنا ، خصومت ذكر شده با اسرائيل تا زمان حاضر نيز تداوم يافته است . (8) اختلافات تاريخى ، مذهبى ، فرهنگى و زباني بين اسرائيليان و اعراب در دور ساختن اسرائيل از خاورميانه نقش مهمى ايفا كرده كه اين جدايى بين اسرائيل و خاورميانه توسط جامعه دانشگاهى اسرائيل نهادينه شده است .
بسيارى از كانونهاى انديشه ساز اسرائيلى كه به امور خاورميانه مىپردازند ، مطالعات اسرائيل را از دستور كار خود خارج كردهاند ، اما با وجود اين گرايشات محافل دانشگاهى و غيره ، هنوز بسيارى از اسرائيليان جدايى بين اسرائيل و خاورميانه را غيرقابل توجيه مىدانند ، البته به رغم مستثنى كردن اين كشور از خاورميانه توسط دولتهاى عرب ، اسرائيل نقش مهمى در توازن و حفظ تماميت خاورميانه و سيستمهاى عربى ايفا كرده است . (9)
در هر صورت از نقطه نظر جغرافيايى جايگاه اين كشور در خاورميانه غيرقابل انكار بوده و هست ، اما وجود برخى مشكلات ناشى از منزوى بودن اسرائيل در درون سيستم خاورميانه ، پیوندهای اقتصادی آن با اروپا و ایالات متحده و جهت گیری فرهنگی غربى ، تعريف جايگاه و نقش اسرائيل در خاورميانه را تا حدى با مشكل مواجه ساخته ، اما آنچه مسلم است ، اين كه نقش اسرائيل در تحولات منطقه خاورميانه غيرقابل انكار مىباشد .
انزواى اسرائيل از سال 1948 به بعد ، موجب شد تا رهبران اين رژيم سياست منطقهاى خود را به سمت بازيگران غيرعرب سوق دهند و در اين خصوص با كشورهاى مسلمان غيرعرب مانند تركيه و ايران ، كشورهاى مسيحى يا كشورهايى كه داراى هويت مسيحى بودند ( اتيوپى و لبنان ) و اقليتهاى قومى غيرعرب ( اكراد و ارامنه ) با هدف از بين بردن ديوار انزوا ارتباط برقرار كنند . (10)
گرچه روابط با برخى از اينها قبلا توسط آژانس يهود برقرار شده بود ، اما با اين وجود از سال 1948 به بعد اين روابط ، اهميتى سياسى يافت ، به طورى كه پس از نبرد سوئز در سال 1956 ، اسرائيل تلاش كرد تا روابط خود با تركيه ، ايران و اتيوپى را در قالب استراتژى جديد مستحكم نمايد .
هدف اين استراتژى ، مهار امواج ناصريسم در خاورميانه بود ، زيرا تلاش جمال عبدالناصر براى اتحاد كشورهاى عرب و نيز همكارى با اتحاد شوروى به عنوان تهديدى جدى عليه منافع دولتهاى غيرعرب پيرامون ديده شده بود .
اسرائيل ، ايران و تركيه به ويژه در عرصههاى اطلاعاتى و امنيتى با يكديگر همكارى نمودند . با كم رنگ شدن تهديد ناصريسم ، تركيه به سمت مركز اصلى فعاليت خود يعنى در درون اروپا روى آورد . همكارى بين اسرائيل ، ايران و اتيوپى در طول دهه 60 و اوخر دهه 70 ادامه يافت ، اما همواره در معرض تبليغات اعراب و مسلمانان متخاصم بود و اين روابط هرگز به طور رسمى نهادينه نشد .
پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1357 در ايران و رشد نفوذ شوروى در اتيوپى در طول دهه 70 اين دو ستون مهم سياست منطقهاى اسرائيل را فرو ريخت . (11)
تحولات بعد از انقلاب اسلامى در خاورميانه ، به طور مستقيم و غيرمستقيم در جهت حفظ منافع اسرائيل بود و در اين راه ، ايالات متحده آمريكا نير حمايت خود را از اين رژيم ، به عنوان يكى از ستونهاى مهم منطقهاى دريغ نكرد . فرايند صلح خاورميانه و حمايت بىچون و چراى واشنگتن از تسليحات غيرمتعارف اسرائيل همگى مؤيد اين امر است .
نكته بسيار اساسى در مورد اسرائيل ، حضور اين رژيم در سيستم سياسى ، اقتصادى و فرهنگى خاورميانه است ، مسئلهاى كه ذهن بسياری از دولتمردان و رهبران خاورميانه را به خود مشغول كرده است .
به طور كلى دو ديدگاه در خصوص وضعيت آتى اسرائيل در منطقه خاورميانه وجود دارد :
اول ، تفوق نظامى خود را به هژمونى سياسى و اقتصادى تبديل كند .
بر طبق اين سناريو ، اسرائيل كه تاكنون از تفوق نظامى برخوردار بوده ( از نظر سلاحهاى هستهاى و متعارف ) سعى خواهد كرد تا براى اعمال قدرت مؤثر در خاورميانه جهت تأمين سیطره ی منطقهاى سود جويد .
دوم ، اسرائيل ممكن است به عنوان دولت برتر در منطقه عمل كند كه بر طبق اين سناريو ، به عنوان يك محور در سيستمى از شبكههاى اقتصادى ، دفاعى و ارتباطاتى بين خاورميانه و غرب عمل مىنمايد .
در هر دو صورت ، ادغام اسرائيل در درون سيستم خاورميانه موجب تغييرات اساسى در موقعيت منطقهاى و نقش سنتى اين رژيم در سيستم مىشود .
نكته اساسى اينكه مشاركت اقتصادى ، سياسى و استراتژيك اسرائيل با منطقه الزاما به معناى همگرايى فرهنگى آن نيست . هم شهروندان و هم همسايگان اسرائيل به اين رژيم همچنان به عنوان بخشى از تمدن غربى نگاه مىكنند . بنابراين تمامى تلاشهاى منطقهاى قطعا هماهنگ با منافع اقتصادى و سياسى است تا تشابههاى فرهنگى و ايدئولوژيكى . (12)
اسرائيل در خاورميانه جديد ؛ نگاه شيمون پرز
نويسنده در اين مقاله عنوان كرد كه در دههى 90 و پس از خاتمهى جنگ خليج فارس ، فروپاشى اتحاد شوروى سابق ، خاتمه جنگ سرد و تشكيل كشورهاى تازه استقلال يافته ، دگرگونىهاى اساسى در مفهوم خاورميانه ايجاد شده است .
پس از وى ، شيمون پرز در سال 1993 كتاب خاورميانه جديد را منتشر ساخت كه در آن ديدگاه جامعى از آرمانها و اهداف اسرائيل را براى آينده منطقه خاورميانه مطرح نمود كه به تفصيل عبارتاند از : (13)
1) از اهداف مهم انديشه خاورميانه جديد ، دستيابى اسرائيل به همزيستى مسالمتآميز با همسايگان عرب است . اسرائيل بر اين باور است كه در مقطع زمانى كنونى ، چنانچه بخواهد امنيت خود را تضمين نمايد ، بايد در پى ايجاد همزيستى مسالمتآميز با كشورهاى عرب و ساير كشورهاى جهان باشد . (14)
2) از طرف ديگر در تفکر خاورميانه جديد اين كشور بايد به روابط اقتصادى بيش از توسعه مناسبات سياسى اهميت دهد . اين بدان معناست كه اسرائيل به عنوان هم پيمان استراتژيك آمريكا در شرايط نوينى كه در جهان پس از فروپاشى كمونيسم پيش آمده ، بايد بكوشد تا در بازارهاى اقتصادى كشورهاى خاورميانه به گونهاى مشاركت نمايد ، البته هدف اسرائيل تنها همكارى اقتصادى با كشورهاى عرب خاورميانه نيست بلكه خواهان همكارى و ممزوج شدن در اقتصاد منطقهى بزرگ خاورميانه است (15) و تاكنون نيز ترتيبات و نفوز اقتصادى اسرائيل در منطقهى خاورميانه به گونهاى بوده كه بسيارى از كشورها خواسته يا ناخواسته به اين سلطه تن دردادهاند . (16)
شيمون پرز در كتاب خود امضاى توافقات صلح با اعراب ، صلح ميان اردن و اسرائيل ، مذاكرات صلح اسلو و گفت و گوهاى وادى عرب ( كه نهايتا به توافق میان اسرائیل با اردن و فلسطينىها منجر شد ) موافقتنامههاى اقتصادى دو جانبه و تصميمات سران كشورهاى عرب و اسرائيل در كنفرانسهاى اقتصادى خاورميانه را همگى گامهايى براى پيروزى در انديشهى ايجاد خاورميانه جديد بر مىشمارد .
پرز معتقد است كه براى سامان دادن به چنين انديشهاى بايد تمامى آرمانها و باورهاى مذهبى را به كنارى نهاد و با ايجاد مؤسسات جديد و اجراى طرحهاى دو جانبه يا چند جانبه ، اتحاديه منطقهاى جديدى را براى خاورميانه ترسيم كرد و در اين رابطه ايالات متحده در اجراى دكترين نظم بين المللى جايگاه ويژهاى را براى اسرائيل در نظر گرفته كه آن عبور از گذرگاه اسرائيل به سوى آمريكاست . (17)
اسرائيل با برخوردارى از ساختار و زيربناى اقتصادى پيشرفته و برترى نسبت به كشورهاى عرب و غيرعرب در زمينههاى صنعت و كشاورزى و ارتباط با اقتصاد جهانى به ويژه با آمريكا و سرمايه داران يهودى ، سازمانهاى بازرگانى و وسايل تبليغاتى ، دست برتر را در تعاملات اقتصادى منطقه در بستر خاورميانه جديد داراست .
در واقع از اهداف اسرائيل در نظام خاورميانه جديد ، گسترش و توسعه داد و ستدهاى تجارى و بازرگانى با كشورهاى منطقه با هدف سلطه اقتصادى است تا در نظر اقتصادى مفهوم اسرائيل بزرگ (18) و انديشهى نيل تا فرات تحقق يابد .
به نظر مىرسد در خاورميانه جديد ، اسرائيل در پى آن است تا شريانهاى حيات اقتصادى اعراب ، آب ، نفت ، فرهنگ و جهانگردى را به اقتصاد خود پيوند زند و در اين راستا با توجه به ظرفيتهاى منطقهى خاورميانه اين رژيم در محورهاى جهانگردى ، منابع آب منطقه و هژمونى فرهنگى اهداف و نيات خاصى را دنبال مىكند .
پي نوشت:
1. دارای مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات منطقه ای و معاون اجرایی موسسه تهران
2. http://www.radis.org, 24 April 2003
3.http://www.iran.ir, 15 April 2003
4. http://www.asharqalawsat.com. 13 June 2003
5. آلاسدير درايدال ، « جغرافياى سياسى خاورميانه و شمال آفريقا » ، ص 24 .
6. Elie Podeh, Rethinking Israel in the Middle East, Israel Affairs, Vol. 3, No.394, Spring Summer 1997, p.280.
7. Borry Rubin, The Tragedy of the Middle East, Cambridge University Press, 2002, p.193.
8. Ewon. W. Anderson, The Middle East, Geography Geopolitics, Routledge, 2000, p.224.
9. Elie Podeh, Op.Cit., pp.280-281
10. Ian Bhack, Israels Secret Wars, London, Hamilton, 1991, p.76.
11. Elie Podeh, Op.Cit., pp.280-292 Passim.
12. Ibid.
13. United States Information Agency Near East South Asia English Washington File, Tuesday, June 25, 1996, Transcript: State Department Briefing, Tuesday June 25 1996.
14. Shimon Peres, The New Middle East, 1993.
15. اقبال ، اسماعيل ، « ایده خاورميانه جديد ، چالش ميان اروپا و آسيا » ، فصلنامه مصباح ، سال پنجم ، شماره 20 ، صص 91 – 90.
16. همان ، ص 97 .
17. كيهان ، 31/6/1377.
18. Shimon Peres, Op.Cit.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}